جوان آنلاین: «بابا از آسانسور آمد بیرون. اصرار کردم میخواهم بیایم، گفت: امروز نمیشود تو را ببرم. سوار شد و رفت. یادم است میهمان داشتیم، خانهمان شلوغ بود، چند نفر خانه بودند، از جمله عمه مادرم و داییام. با چند نفر دیگر. حدود ساعتهای ۵/۸ بود. به نظرم ۵/۸ شب تلفن زنگ زد. مثل همه بچههای آن سنی، دویدم طرف تلفن که تلفن را بردارم جواب بدهم. تلفن را برداشتم، آقایی پشت تلفن بود، گفت: منزل آقای دانش؟ گفتم: بله. گفت: بابات خونه است؟ گفتم: نه، بابام خونه نیست. گفت: مامانت چی؟ گفتم: مامانم هست، گفت: گوشی را بده به مامانت. گوشی را دادم به مامانم. من همانجا ایستاده بودم. بعد چند لحظه دیدم گوشی از دست مامانم افتاد، بعد هم خود مامانم افتاد روی زمین.»
این چند خط، ورقی از خاطرات خردسالی فرزندی است که در عصر هفتم تیر سال ۱۳۶۰ پدرش را در مسیر سرکار رفتن بدرقه کرد و اگر اصرارش راه به جایی میبرد و پدرش مثل همیشه او را همراه خودش به جلسات کاری میبرد، احتمالاً امروز در کتب تاریخ رقم شهدای دفتر حزب جمهوری به جای ۷۲ نفر، ۷۳ نفر قید میشد. شهید سیدمحمدکاظم دانش، همان پدری است که هفتم تیر برای شرکت در جلسه، راهی محله سرچشمه شد و همان شد که میدانید و میدانیم. حجتالاسلام دانش، نماینده مردم شوش و اندیمشک در مجلس اول، ششم آبان ۱۳۱۸ در شهر دزفول به دنیا آمد. وی پس از گذراندن مقاطع ابتدایی تحصیل، وارد حوزه علمیه دزفول شد و پس از شش سال به قم هجرت کرد. پس از ورود به قم بر سر کرسی درس امام خمینی (ره) نشست و وارد محافل علمیای مثل دارالتبلیغ و نشریه مکتب اسلام شد. بعد از سالها فعالیت علمی و مبارزاتی در قم و دزفول، بالاخره کشتی انقلاب در ساحل پیروزی پهلو گرفت. در این مقطع شهید دانش قبای مناصب مختلف در حکومت را بر تن کرد و در نهایت نیز در هفتم تیر ۱۳۶۰، طی انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسید.
از آنجا که تاریخ را آدمها میسازند و بدون انسان تاریخ فقط چند عدد آجر است و خشت، حوزه هنری در مسیر حفظ تاریخ انقلاب اسلامی عزمش را جزم و زندگینامه شستهرفتهای از حیات سیاسی و شخصی شهید سیدمحمدکاظم دانش چاپ کرده است. زحمت تألیف و تدوین «از دزفول تا سرچشمه» را غلامرضا درکتانیان کشیده است و اگر پیگیر «جوان» باشید، احتمالاً در جریان هستید که هفته پیش نیز به یکی دیگر از آثار جناب دکتر سرزده بودیم که دست بر قضا آن هم به یکی از مبارزان روحانی دزفول در پیش از انقلاب میپرداخت.
کتاب از منظر محتوا، حول زندگی شهید دانش در گردش است، ولی در پی روایت زندگی ایشان با مقاطع و موارد مهمی در تاریخ انقلاب سروکله میزند که طبیعتاً وجه تاریخی کتاب را برجستهتر از وجوه دیگر میکند. برای مثال در فصول ابتدایی، از آنجا که جناب دانش مقطعی را در نشریه مکتب اسلام فعالیت داشته است، نویسنده با استفاده از مصاحبههای معاصران و همکارانش، تصویر جامعی از نشریه و فرایندهای حاکم در آن ترسیم میکند.
اما از منظر ساختار، همان ساختار حاکم در «شهید پیشرو» را در «از دزفول تا سرچشمه» نیز میبینیم و تنها تفاوتشان در سوژه و حجم کتاب است. در این کتاب هم جناب درکتانیان بنا را بر این گذاشته است که کمترین دخل و تصرف را در متن کتاب داشته باشد و به غیر از بندهای مربوط به خط و ربطهای بین مطالب و اسناد، در جای دیگری قلم نزند، اما تا دلتان بخواهد کتاب از اسناد، مصاحبهها و خاطرات پر شده است. طبعاً همانگونه که در بررسی «شهید پیشرو» عرض کردیم، این شیوه، بااینکه از لحاظ استناد و ثبت تاریخ نمره کامل قبولی را دریافت میکند، ولی در آن سوی ماجرا، دامنه مخاطب کتاب را به حداقل میرساند.
مخلص کلام آنکه «از دزفول تا سرچشمه» محصول قلم یک اهل تاریخ است و اساساً برای ثبت تاریخ نیز متولد شده است و اگر آنقدری دلبسته تاریخ انقلاب هستید که بتوانید به وسعت چهارصدواندی صفحه در میان اسناد تاریخی پیمایش کنید، پس همین حالا در میان طبقات کتابخانهتان یک جا برایش خالی کنید.